-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 فروردینماه سال 1388 01:08
همه چی داشت تو ذهنم خوب پیش میرفت چه رویا ها ساختم برای خودم امشب زدی همشو خراب کردی نه داغون کردی شمارش معکوس شروع شد دلم میخوادعقربه ثانیه شمار وایسه اما از یه طرفم دلم میخواد زود بگذره چون امید دارم ثانیه آخر ورق بر میگرده
-
سال نو مبارک
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1387 19:13
هیچ بارانی نمی بارد ؛ مگر صفا دهد؛ هیچ گلی جوانه نمی زند ؛ مگر هدیه شود هیچ خاطره ای زنده نمی ماند ؛ مگر شیرین باشد ؛ هیچ لبخندی نیست ؛ مگر شادی بیاورد پس : بگذار باران شوق بر زندگیت ببارد ؛ تا روحت را صفا دهد گلهای عشق در دلت جوانه زند ؛ تا آنها را به دیگران هدیه کنی خاطراتت قشنگ باشند ؛ تا همواره به یادشان بیاوری...
-
ک - و
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 22:19
منفی بافی ... باید حرف زد تا سو تفاهم ها رفع شه خوشحالم ... خدایا برای دیروز قشنگت ممنونم عروس ساکت و آروم - سواحل فلورانس - جام جم - قاب عکس چوبی - عطر جان پولات - استاد -مرد ایرانی یعنی کتک - نه عزای و نه عروسی کسی - فقط عروسی تو ........ پ.ن: سعی نکنید بفهمید چی نوشتم چون فقط خود خودم متوجه می شوم
-
این نیز بگذرد
جمعه 2 اسفندماه سال 1387 23:38
این نیز بگذرد زمان همه چیز را مشخص می کند میدونی که صبر من خیلی زیاده
-
کو عمل؟
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 20:39
همش حرف حرف حرف کو عمل؟ من حسن نیتمو ثابت کردم اما تو فقط بلدی حرف بزنی تو عمل هیچی پ.ن۱: حس میکنم با این پیشنهاد احمقانه ام خیلی سبک شدم پ.ن۲:هر چیزی لیاقت میخواد
-
دلم تنگه
پنجشنبه 17 بهمنماه سال 1387 16:06
دوروبر آدم پر باشه ولی کسی نباشه حرف دلتو بهش بزنی خالی بشی چقدر تحمل این روزا برام سخت شده هنوز نرفته دلم برات تنگ شده
-
شمارش معکوس
شنبه 12 بهمنماه سال 1387 11:59
یعنی باور کنم که شمارش معکوسو باید شروع کنم ؟ الان دلم میخواد زمان بایسته دیشب برای اولین بار تازه حس کردم داره زمانش میرسه نا خود آگاه اشک از چشمام جاری شد پ.ن۱: قصه ما آدما اومدنو رفتنه. پ.ن۲: خدایا حکمتش چیه؟
-
یلدا مبارک
شنبه 30 آذرماه سال 1387 00:15
محفل آریائی تان طلائی . دلهایتان دریائی شادیهایتان یلدائی . پیشاپیش مبارک باد این شب اهورائی . . . یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت
-
دوستای جدیدم
شنبه 23 آذرماه سال 1387 08:39
اینا همسترای نازنینِ منن دوستاى ناز کوچولوىِ جدیدم از وقتى که آوردم پیش خودم احساس میکنم وقتى که براى اینها میذارم ارزشش بیشتر از وقتى که براى آدمها میذارم حداقل آدم بهشون میرسه شایدگازت بگیرن اما میگى حیوونن نمى فهمند اما آدما چى ؟هر روز متوقع تر میشن و بى معرفت تر پ.ن1: نمیدونم چرا بعضی ها فرق کمک کردن و بیگاری...
-
خوشحالم
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1387 15:58
دلم روشن بود من مطمئن بودم میشه میشه میشه -دیدی خوابم راسته -آره برای خودمم جالب بود -خواستی برات اتفاق های خوب بیافته از قبل بگو برات خواب ببینم -باشه خواب ببین... -شب بشه بخوابم برات خواب می بینم پ.ن: خیلی خوشحالم که یه مرحله سخت از زندگیتو رد کردی از ته دل دوست دارم بخندم و شادی کنم
-
شب نا آرام
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1387 09:10
این چند روز اخیر کم کم آرامش به سراغم اومده بود اما همیشه یه دلیلی وجود داره که بخواد آدمو بهم بریزه پ.ن۱: خدایا شکرت شکرت شکرت پ.ن ۲: من آدم مقاومیم من می تونم من...
-
دریا
دوشنبه 13 آبانماه سال 1387 10:23
وقتى شب کنار ساحل قدم میزدم با موجِ دریا بازی میکردم اون از من فرار میکرد من میرفتم دنبالش بعد نوبتِ اون میشد من فرار میکردم اون مى اومد دنبالم نم نم بارون میخورد تو صورتم دلم گرفت تو تاریکى نشستم رو شنها یه جاىدنج که هیچکى منو نمیدید یاد خاطراتم ۲ ماه پیش افتادم که اون روزهم نشسته بودم کنار همین دریا با خودم خلوت...
-
cut
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1387 18:18
یه شب خواب دیدم همه ازم فرار میکنن من میرم پیششون اونا ازم دور میشن توی خواب خیلی گریه کردم اونقد رکه با گریه از خواب بیدار شدم واقعا داشتم اشک میریختم نمیدونم خوابم ربطی به این موضوع داشته باشه ولی در عرض یه هفته همه چی به هم ریخت فکر نمیکردم با یه اتفاق ۲ تا از دوستای عزیزو قدیمیمو باهم قطع رابطه کنن حتی هضمش...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1387 00:02
نمیدونم با اتفاقایی که دورو برم می افته خدا چه چیزی رو میخواد بهم نشون بده فقط این چند وقته حس میکنم چقدر وابسته به مامان و بابا شدم وقتی ازشون حتی برای چند ساعتم دور میشم دلم براشون تنگ میشه پ.ن: ممنون دوستای خوبم از همدردیتون دعا کنید فقط
-
خدایا کمک کن
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 19:40
تا حالا نذاشتم کسی بفهمه تو دلم چی میگذره تو این هاگیر واگیر گم کردن موبایلم اعصابمو بهم ریخته تو هم که به جای اینکه دل داریم بدی جواب منطقی برای گم کردن گوشیم میخوای؟ کی اصلا دلیل داره واسه گم کردن چیزی مگه خودم خواستم گم بشه خیلی دلم گرفته تورو خدا این روزای عزیز دعا کنید برای مامانم تا جواب آزمایشهاش بیاد من که...
-
نه ه ه ه ه ه
سهشنبه 22 مردادماه سال 1387 23:21
مامان اگه برات اتفاقی بیافته من دق میکنم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 مردادماه سال 1387 23:13
عجب صبری دارم من یا خودمو زدم به نفهمی یا واقعا نفهمم
-
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
پنجشنبه 23 خردادماه سال 1387 11:01
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد بزیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد درین بازار عطاران، مرو هر سو چو بی کاران بدکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد ترازو گر نداری پس تُرا، زو ره زند هر کس یکی قلبی بیاراید، تو پنداری که زر دارد ترا بر در نشاند او بطراری که می آید تو منشین منتظر بر در، که آن خانه دو در دارد بهر...
-
یه روزی...
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 20:35
وقتی حرف از رفتن* میزنی دلم خیلی میگیره... دلم مثل ابرای این عکس فقط میخواد بباره پ.ن۱:*:سفر پ.ن۲:ای با شعور که اینجا کامنت میزاری من که میشناسمت تو اونقدر بی وجودی که حتی ایمیلتم نمیزاری قبلا شعورت بیشتر بود. پ.ن۳: من هر کامنتی که دلم بخواد رو پاک میکنم حالا تو هی کامنت بزار منم پاک کنم.
-
تولدم مبارک
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1387 23:45
۲۳سالم تموم شد دیگه وارد ۲۴ سالگی شدم وای چقدر زود میگذره... تولدم مبارک
-
***
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1387 12:31
سلام سلام من خوبم خیلی خوب بهتر از این نمیشه وای که چقدر حس خوبیه حرفایی که تو دلته راحت بزنی حتی راحتتر از اونی که خودت فکرشو کنی
-
سال نو مبارک
سهشنبه 28 اسفندماه سال 1386 22:16
خدایا مرا برکت ده حدود مرا وسیع گردان با من باش و مرا از سختیها و بلاها بدور دار تا محزون نشوم سال 86 داره تموم میشه کل سال خیلی خوب بود اما این 2 ماه آخر بدترین روزهای این سال برای من بود هنوز باورم نمیشه اتفاقایی که این 2 ماه برام افتاد توی بهتم باور کردنش سخته آخ که چقدر دردناکه برام حتی یادآوریش نمیدونم بدشانسی...
-
حرفی واسه گفتن ندارم
یکشنبه 19 اسفندماه سال 1386 22:44
خدایا صدامو میشنوی؟خدایا پیشمی؟اگه هستی چرا حست نمیکنم؟ چرا همه میگن داری امتحانم میکنی؟چرا میگن حکمتی تو کارته؟آخه این چه حکمتیه؟ خدایا ناشکری نمیکنم اما ... مگه نگفتی هر کسی رو به اندازه ظرفیتش امتحان می کنی؟ یعنی ظرفیت من اینه؟
-
میخوام بگم دوستت دارم
جمعه 3 اسفندماه سال 1386 21:53
تا وقتی که دور بودی دلم خیلی برات تنگ میشد حالا که نزدیکمی هر بار که میبینمت بیشتر دلم برات تنگ میشه نمیدونم باید دور بود یا نزدیک خیلی انتظار کشیدم که بازهم ببینمت بعد از مدتها که دیدمت وقتی دستامو توی دستات دیدم تازه فهمیدم چقدر بیشتر از قبل دوستت دارم
-
تولدت مبارک
یکشنبه 16 دیماه سال 1386 22:22
همیشه دلم خواسته اولین نفری باشم که تولد یه نفرو تبریک بگم هر وقت از دوستی فامیلی روز تولدشو میپرسم سریع تو تقویمم یادداشت میکنم هر روز تقویم کوچیکمو نگاه میکنم تا یه هفته بعدشو میبینم که اگه تولد عزیزی هست یادم باشه که حتما تولدشو تبریک بگم شده حتی اگه کادو هم نخرم اما حتما تبریکو میگم حتی شده تولد دوستانی را یادم...
-
یلدا مبارک
جمعه 30 آذرماه سال 1386 16:56
هر وقت که به شب یلدا نزدیک میشیم خاطرات مختلفی از این شب تو ذهنم میگذره از وقتی که یادم میاد توی فامیل دوره گذاشته بودیم که هر سال شب یلدا خونه یه نفر جمع بشیم همه بزرگ و کوچیک جمع میشدیم بهمون هم خیلی خوش میگذ شت یلدا بهونه ای بود کل فامیل دور هم باشند اما این چند سال اخیر این رسم هر سالمون یادمون رفته هر خانواده...
-
روز دانشجو مبارک
جمعه 16 آذرماه سال 1386 17:14
امروز صبح که از خواب بیدار شدم این اس ام اس برام اومد دست از طلب ندارم تا جان من برآید یا تن رسد به مدرک یا جان ز تن در آید روز دانشجو مبارک(سرکاران امروز بیکاران فردا)مبارکباد خوب منم فورواردش کردم به چند تا از دانشجوهای عزیز جواهایی که دریافت کردم این بود: 1-سالها بعد باد برگهای دوران دانشجویی را برایت ورق ورق خواهد...
-
وقتی آسمان با پرنده ها لبخند میزنه
یکشنبه 13 آبانماه سال 1386 20:32
داشتم مجله موفقیت میخوندم که به مطلب زیر برخوردم دقیقا حرف دل منو به عنوان یه عضو کوچیک تو این دنیای بزرگ مجازی زده برای شما هم مینویسم تا بخونید این نوشته از وبلاگ زیر برداشت شده http://dellgir.blogfa.com می دانی عزیز من , آدمها این روزها به دنبال آسانترین رابطه هایند , همه چیز را کوتاه و فشرده میخواهند , حاضر و...
-
عیدت مبارک
جمعه 20 مهرماه سال 1386 12:30
به اندازه یه چشم به هم زدن تموم شد عید همگی پیشاپیش مبارک پ.ن:حالمم خیلی خوبه یعنی باید بگم عالیه پ.ن:میگن خدا تودلمون جا داره پس دلتو دریایی کن تا اندازه زیادی از خدا تو وجودت باشه
-
شب قدر
سهشنبه 10 مهرماه سال 1386 10:56
امشب شب قدره تورو خدا همدیگرو دعا کنید مریضا گرفتارا پدر مادر دوست همسایه امشب همه التماس دعا دارنا نکنه یادتون بره از وقتی که یادمه از پدر بزرگم فقط خوبی شنیدم مرد بزرگ و مومن و عارفی بود هیچ وقت ندیدمش 10 سال قبل از اینکه به دنیا بیام 21 رمضان فوت کرد اون هم در حین خوندن اذان با وجودی که 32 سال از اون موقع میگذره...