خوشحالم

 

 

دلم روشن بود  من مطمئن بودم میشه میشه میشه

-دیدی خوابم راسته 

-آره برای خودمم جالب بود 

-خواستی برات اتفاق های خوب بیافته از قبل بگو برات خواب ببینم 

-باشه خواب ببین... 

-شب بشه بخوابم برات خواب می بینم 

پ.ن: خیلی خوشحالم  که یه مرحله سخت از زندگیتو رد کردی از ته دل دوست دارم بخندم و شادی کنم

شب نا آرام

این چند روز اخیر  کم کم  آرامش به سراغم اومده بود  اما همیشه یه دلیلی وجود داره که بخواد  آدمو بهم بریزه  

 

پ.ن۱: خدایا شکرت شکرت شکرت 

پ.ن ۲: من آدم مقاومیم من می تونم من...

دریا

 

وقتى شب کنار ساحل قدم میزدم با موجِ دریا بازی میکردم اون از من فرار میکرد من میرفتم دنبالش بعد نوبتِ اون میشد من فرار میکردم اون مى اومد دنبالم نم نم بارون میخورد تو صورتم دلم گرفت تو تاریکى نشستم رو شنها یه جاىدنج که هیچکى منو نمیدید یاد خاطراتم ۲ ماه پیش افتادم که اون روزهم نشسته بودم کنار همین دریا با خودم خلوت کرده بودم فکر میکردم اما اون روز فکر نمى کردم آخرین خاطراتِ خوب و با دوستاى گم شده خودم دارم
مثل یه فیلم تمام لحظاتی که با هم بودیمو توى ذهنم مرور کردم بى اختیار اشک از چشمام مى اومد دریا هم طوفانی شده بود حالا دیگه باد مى اومد اشکامو با خودش میبرد نم نم بارون کم کم داشت بیشتر میشد اشکمو قایم میکرد گله کردم به دریا همون دریایی که خاطراتِ خوب و برام ساخت دلم میخواست تا صبح بشینم اونجا فکر کنم اما دیدم بابا صدا میزنه خوب دیگه بسته باید بلند شم برم خوب نیست یه دختراونوقت شب تنها تو تاریکى کنار ساحلِ دریا...
اه که هیچوقت نمیشه آدم براى خودش باشه
اما متعجب از اینکه دریا هم انگار دلش به حالم سوخت آسمونم براى من اشک میریخت
شب اش خوابیدم حتى به فکرمم نمیرسید که ممکنه یکى از همین دوستم sms بزنِ ازم عذرخواهى کُنه...
چقدر سریع...  

نمیدونم باید گفت ایول تله پاتی...