تولدت مبارک

همیشه دلم خواسته اولین نفری باشم که تولد یه نفرو تبریک بگم
هر وقت از دوستی فامیلی روز تولدشو میپرسم سریع تو تقویمم یادداشت میکنم
هر روز تقویم کوچیکمو نگاه میکنم تا یه هفته بعدشو میبینم که اگه تولد عزیزی هست یادم باشه که حتما تولدشو تبریک بگم شده حتی اگه کادو هم نخرم اما حتما تبریکو میگم
حتی شده تولد  دوستانی را یادم بوده وقتی زنگ زدم بهشون خودشون حیرون میمونن که چطور یادم بوده کلی ذوق میکنن
من همینو میخوام که  خنده رو به لب عزیزانم ببینم
در ازای این کار هیچ توقعی ندارم
کلا در ازای هر محبتی که به دیگری میکنم انتظار پاسخ ندارم   تا وقتی که جزو وظایفم ندونن
چون من هیچ وظیفه ای ندارم اما برای دل خودم و خوشحالی طرف مقابلم این کارو میکنم من یه جور دیگه جواب  کارمو از خدا میگیرم
اما یه وقتهایی آدم روز تولدش منتظره یه شخص خاصی  حتما تولدشو یادش باشه بهت زنگ بزنه و تبریک بگه اما هی منتظر میمونی خبری نیست صبح میشه ظهر میگی حالا بعدازظهر زنگ میزنه
بعدازظهر میرسه اما باز خبری نیست میگی حتما سرش شلوغه  شب زنگ میزنه اما بازهم خبری نیست
شایداون روز حتی صد نفرزنگ بزن  که حتی نتونی فکرشم بکنی که روز تولدت یادشون باشه اما باز منتظری
شب شده خبری نیست دیگه نا امید میشی
فردا و پس فردا هم میشه اما ...
دیگه کهنه شد این ماجرا  و حالا تولد اون آدمه
دلم نمیخواد تلافی کنم
میخوام بگم دوست عزیزم تولدت مبارک