صندلی خالی


m


صندلی های خالی همه شبیه همدیگرند.

حالا هی بشین و انتظار بکش که گرد و غبار روی صندلیها را بپوشاند و دیگر خالی بودنشان توی ذوق نزند.
پنجره را که بسته باشی گرد و غبار از کجا بیاید آخر؟
گردباد که بیاید همه چیز را از جا می کند.

 

 

بدون شرح




دلم گرفته است

دلم گرفته است

 

 

 به ایوان میروم و انگشتانم را

بر پوست کشیده ی شب می کشم

چراغ های رابطه تاریکند

چراغ های رابطه تاریکند

 

 

کسی مرا به آفتاب

 معرفی نخواهد کرد

کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخاهد برد

پرواز را بخاطر بسپار

پرنده مردنی ست

"فروغ فرخزاد"

عشق متفاوت



به اون گفتم :"عاشقم".

گفت:"عاشق کی؟".

گفتم:"با همه فرق میکنه".

گفت:"کی؟".

 گفتم:"اصلا منو نمیفهمه و حتی صدامو نمی شنوه".

گفت:"کی؟".

گفتم :"هیچ احساسی به من نداره".

 گفت:"کی؟".

 گفتم:"یاس تو باغچمون".

هیچ حرفی نزد، گریه کرد و رفت.

درود بر سپیده



به امروز بنگر!

زیرا زندگی است ،

نفس زندگی است

در زمان اندک آن

واقعیتها و دگر گونیهای هستی شما نهفته است

شادمانی رشد

شکوه عمل

عظمت انجام کار های بزرگ

و دیروز جز یک رویا نیست

و فردا جز یک خیال

امروز اگر زیبا زندگی کنی

دیروز تو سرشار از رویای شادمانی خواهد بود

و فردای تو تصویری از امید

پس !

به امروز خوب بنگر

و به سپیده بگو:

درود.

جان راسکین