درگیری با احساس آزاردهنده

بالاخره ماه رمضونم تموم شد 
عید همگی مبارک
ماه خیلی خوبی بود
خدا منو از برکات این ماه بی نصیب نذاشت
یکی از این این برکات آرامشی بود که به من داد
 این یکسال اخیر  من در مسیری قرار گرفتم که تو سه چهار ماه اخیر عجیب فکرمو مشغول خودش کرده بود که خیلی به این قضیه خوشبینانه  نگاه می کردم
لطف خدا بود که شامل حالم شد و منو از این مسیر خارج کرد
چون واقعا از خدا خواستم که اگه این راهی که میرم به صلاحم نیست راه درستو نشونم بده
شاید باورتون نشه اما حتی یه روز هم از این دعام نگذشته بود من جوابمو گرفتم
با وجود این که من تو این راه با یه سهل انگاری کوچولو باعث شدم خودمو خیلی کوچیک کنم  اما خیلی خوشحال شدم
ولی همش خود خوری میکرم و به خودمو سرکوفت میزدم چیز کمی نبود به شخصیتم برخورده بود
یه احساس خاص ولی بدی همیشه همراهم بود حتی  بازگو کردنش برای کسی حتی بهترین دوستم سخت بود
کلا آدمی هستم که همه چیزو میریزم درون خودم
بعد میشینم هی فکر میکنم هی فکر میکنم اگه بتونم با اون قضیه کنار بیام که هیچی اما در غیر این صورت اینقدرفکر میکنم تا چهرم تبدیل به یه علامت سوال میشه که یکی از 10
کیلومتری منو ببینه میتونه حدس بزنه من یه چیزیم شده
اون وقته که سیل سوالا چی شده؟اتفاقی افتاده؟ هجوم میاره سمتم
تو اینجور موارد یکی هست که خیلی کمکم میکنه اونم مادرمه
بعد از اون یکی از بهترین دوستامه که کاملا  بهش اعتماد دارم
اما این مسئله یه طوری بود واقعا از گفتنش به کسی عاجز بودم
حالا فکر نکنید موضوع خیلی مهمی بوده
نه چون موضوع خیلی پیش پا افتاده  ای بود
و همین موضوع کوچیک روحمو آزرده بود
واقعا کنار اومدن باهاش برام سخت بود
به قول مامانم منو تو دلمون زود میشکنه اما نمیزاریم صداشو کسی بشنوه
واقعا راست میگه نمیخواستم کسی بشنوه
خلاصه این حس غریب همچنان تا قبل ماه رمضون همراهم بود
تو این ماه خیلی دعا کردم از خدا خواستم  که آرومم کنه
ماه رمضون تموم شد و من در حال حاضر دور از اون حس آزاردهنده بسر میبرم
 
  

 

نظرات 63 + ارسال نظر
آرمان پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:59 ب.ظ

سلام دیانا خانوم!
از اینکه لطف کردید و برام میل فرستادید ازتون تشکر میکنم.
من هم براتون میل فرستادم خیلی مشتاقم تا در جواب ایمیلم نظرتون رو بدونم.منتظرتون هستم.
خدانگهدارتون

سیامک جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:11 ق.ظ http://www.taraneymarg.blogfa.com

سلام
تبادل لیینک

م.خ جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:40 ق.ظ http://bofmens.mihanblog.com

آخرین اثر برای ووقت رفتن
با لود شدن وبم می توانی قسمتی از یک دکلمه را بشنوی

احسان جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:13 ب.ظ http://saint7-8.blogfa.com

سلام.خوبی؟کجایی کم پیدایی؟

آتنا جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:54 ب.ظ http://vatena.blogfa.com

دیانا جان سلام
عید تو هم مبارک هرچند خیلی دیره خوشحالم که از اون حالت در اومدی راست میگی خدا خیلی مهربونه و تا آدم چیزی می خواد بهش می ده اون بنده هاش رو خیلی دوست داره اینو بارها به من نشون داده ولی کدوممون قدرش رو می دونیم .

رها شنبه 13 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:28 ب.ظ http://rahaeees.persianblog.com

سلام عزیز دل حال من واون کوچیکه خوبه تو چی فکر کنم بد بودی اما خوب شدی ...اما منم موافقم گاهی یه مسئله ی پیش پا افتاده بیشتر ادم رو خرد می کنه امیدوارم دعای منم مثه تو بر اورده بشه که گمون نمی کنم ... من برعکس تو دیشب دیگه به خدا گله کردم گفتم اگه دعا هام مستجاب نمی شه و تو می گی حتما یه صلاحی تو کاره چرا همیشه صلاح من تو چیزاییه که ناراحتم می کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زیاد حرف زدم امیدوارم همیشه خوب وخوش باشی

الهه یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:23 ب.ظ http://elaheyebaran.blogsky.com

سلام به دیانای مهربونم
خدا رو شکر اون احساست تموم شد
منم از این احساسات داشتم
و شاید هم داشته باشم
کاش حالا این فکر و خیالات می تونست برامون موثر باشه ولی همینکه می فهمیم به دردمون نمی خوره در صدد بر می آییم از فکرمون و زندگیمون حذفش کنیم
به هر حال خدارو شکر برای تو تموم شد
ولی برای من نمی دونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی دیانا جون می شه خواهش کنم ادم کنی و آی دی یاهوتو هم برام بذاری اگر خواستی آیدی تو برام بذار تا خودم تو یاهو اددت کنم
منتظرم
باشه عزیزم؟
در ضمن به روز هم هستم
و باز هم منتظرت
بای...

رضا دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:40 ب.ظ http://reza169.blogsky.com

با سلام
خوبی دیانا جون؟
خوشی؟
اومدم بگم که :
یک روز شاید همراه پرواز پرستوی عاشقی
واژه لبخند به سرزمین سوخته من باز گردد
بعدش ؟؟؟؟
خودت بیا بخون
منتظرم
بای

محمد چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:19 ب.ظ http://www mohammmad-f.persianblog.com

سلام گرم من را بپذیر.
دوستار شما محمد .

کیا چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:25 ب.ظ http://parastouha.persianblog.com

سلام دیانا جان ..خوبی عزیز ..من آپ کردم منتظرتم[گل][گل][گل]

مرغ عشق چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:27 ب.ظ http://fairyland-lovely.blogfa.com

دستانم را بسویت دراز کردم تا همسفر من باشی در این راه دراز....

[ بدون نام ] چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:11 ب.ظ http://www.sharh-faragh.blogfa.com

سلام دوست خوبم.

با یه غزل تازه آپم و مثل همیشه منتظر شما و نظرات سازنده تون.

یا حق.

نگار چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:21 ب.ظ http://dokhtaremahtab.tk

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمونی؟
بابا ما خود عند پشیمونیم
دلم گرفت مطلبت رو خوندم
بی خی بابا
ببینم هنوز داری فکر می کنی که آپ نکردی
دیانا جونم نفیس مخ منو خورد
کل مطلبت و که خوندم یه بارم واسه این ورپریده تعریف کردم که کوتاه بیاد و دست از سر کچل من برداره
حالا هم که داره رو نایلون واسم ابرو می شه

فقط بگو من دردم و به کی بگم
اگه تو جای من بودی چیکار می کردی

وعدة ما زمان دلتنگی، کنار چشمة خاطراتمان...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد