مرگ تدریجی یک رویا

آره واقعا نمیدونم چی بگم امیدوارم که خوشبخت بشی و یکی تو زندگیت بیاد بهتر از من

برای تو هم همینطور

میدونم با این جمله میخواستی عکس العملمو بدونی اما من چی میگفتم؟

اگه منطقی بخوام فکر کنم تو که تقصیر نداری مجبوری  ازت چی بخوام؟بگم بمون؟با این شرایط موندنتم فایده نداره بگم برو دلم طاقت نداره

هیچ وقت برای ماجرای سفرت عکس العملی نشون ندادم نمیخواستم حرفی بزنم که توی تصمیم گیریت دچار تردید شی نخواستم سد رسیدن به آرزوها و موفقیت هات باشم میدونم یکی از آرزوهات من هستم اما فعلا که  روزگار میخواد مارو از هم جدا کنه

دیگه دلم داره می ترکه میزنم بیرون  فقط تو خیابان راه میرم اما هیچی نه می بیمنم نه میشنوم  تند و تند ماشینها از کنارم رد میشن حواسم نیست با بوق ماشین به خودم میام میبینم وسط خیابونم

چقدر سردمه

وای خدای من خودت کمک کن

سوار ماشین میشم فضای ماشین کاملا  آماده بود

صدای موزیک :

بازم داری میباری ای دل تنها هیچی ازت نمونده ای دل تنها اون که رفته دیگه رفته بر نمیگرده بسه چشم انتظاری

نمیدونم که چی شد یهو شدی عزیزم تا به خودم اومدم دارم برات می میرم حالا که عاشقت شدم پشتمو خالی می کنی رفتی و راحت دلو از کی باید بگیرم

پشت سرم گریه نکن مسافرم مسافرم اشکاتو هی هدر نده باید برم جلوی راهمو نگیر نذار منم گریه کنم صلاحمون اینه عزیز باید برم سفر کنم

قلب منی جون منی عمر من هستی من همه کس من عشق من نمیذارم که حسودا بدزدنت مگه میشه بی تو باشم نفس منی

آروم آروم دارم از یادت میرم عشق من کاری کن دارم از دست میرم

زود رفتی گلم رفتی  داغت موند رو دلم حیف بودی گلم رفتی دردامو به کی بگم

 چقدر هم حس بودم با خواننده

راننده تو آینه دید دارم اشک میریزم هی برمی گشت نگاه میکرد منم تا جایی که میشد گردنمو چرخونده بودم سمت پنجره جاده رو تماشا میکرد  نگاه می کردم اما هیچی نمیدیدم

آخ دلم داره میسوزه کاش یه مشکل کوچیک باهم داشتیم حداقل میگفتم مشکل داریم اما همینطوری؟اینجوری برام سختتره

میدونم کلافه ای

وقتی بهت زنگ میزنم صدات گرفته میگم سرماخوردی میگی نه میگم پس چرا صدات اینطوریه میگی هیچی نیست

سابقه شب بیداری نداری اما چند شبه دیر میخوابی

میدونم برای تو سخت تره من اینجا دوروبرم پره اما تو تنها میشی

نمیدونم خودمم به صلاحمه که برم یا نه وقتی میخواستم برم سفارت دلم نمی خواست پامو بذارم تو

واقعا نمیدونم

اصلا راضی به رفتن نیستم اما فکر می کنم چاره ای ندارم

میدونم که برم نصف قلبم توایران جا میمونه

پ.ن ۱: چی بگم از این روزگار نامرد دلم برای تو و خودم میسوزه

پ.ن۲: تقصیر تو نیست تقصیر شرایط فعلی پیش اومدست که داره مارو بی رحمانه از هم جدا میکنه

نظرات 11 + ارسال نظر
خاطره دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:07 ب.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

زندگی شاید همین باشد

مهدیه دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:36 ب.ظ http://vesaleh-eshgh.blogfa.com

مهدیه دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:40 ب.ظ http://vesaleh-eshgh.blogfa.com

سلام
فکر میکنم من هم مشکل شمارو دارم.منم عشقمو تو ایران گذاشتم.با یه دنیا اشک ازش دل کندم.الان رابطمون فقط شده تلفن و ایمیل.البته یه خونه(وبلاگ) هم داریم.
ولی حیف...................................................

خاطره سه‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:32 ب.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

نمیدونم
گاهی اتفاق هایی می افته که...
ولی گاهی یا خیلی وقتا زندگی اون طور که ما میخوایم نیست
شاید قسمت یا مصلحت
نمیدونم

صلیب نقره ای چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ق.ظ http://www.silvercross.persianblog.ir

رویاکه اخرش تلخ باش بخوردبهترراست به تدریجی بمیرد....

آوا چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:28 ق.ظ http://ava7.blogfa.com

همیشه وقتی فکر میکنیم همه چیز خوبه ، عالیه و هیچ مشکلی پیش نمیاد و داریم به همه اون چیزایی که میخوایم میرسیم...........دقیقا همین موقعس که یه دفعه همه چیز میچرخه........با یک اتفاق کوچیک همه چیزمونو از دست میدیم!!
دیانا ...میفهممت.....
منم بی دلیل اونو از دست دادم! شاید بخاطر خودخواهی های خودم ..... شایدم .......نمیدونم........
همیشه وقتی به این فکر میکنم که چی شد ...که اینجوری شد؟!!!!! نمیدونم چی شد......
هیچ دلیلی پیدا نمیکنم!!

فقط میتونم بهت بگم..........آروم باش دیانا جونم.....زمان هم به خودت هم به اون ....آرامش میده و فرصت برای فکر کردن........و درست تصمیم گرفتن!!!
پس به خودت و اون زمان بده.....
این دنیا یک ایستگاه کوچیک و کوتاه.....که میگذره......

آوا چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:43 ب.ظ http://ava7.blogfa.com

وای دندون عقل !!!
حتما برو بکشش !!! چه در بیاد چه در نیاد ........یدفعه نصف شب همچین دردی میگیره که.......... خدا به فریادت برسه !!!!!!
تازه فقط درد خودش نیست که فشار میده بقیه دندوناتم کج میکنه !!!!

داستانک پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:15 ب.ظ http://haleheshgh.persianblog.ir/

مدتی پیش من هم مردم..

صلیب نقره ای جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:00 ب.ظ http://www.silvercross.persianblog.ir

خوبی

صلیب نقره ای جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.silvercross.persianblog.ir

مرد کلمه را کشف و مکالمه را اختراع کرد*زن مکالمه را کشف و شایعه اختراع شد*مرد قمار را کشف و کارتهای بازی را اختراع کرد *زن کارتهای بازی را کشف و جادوگری اختراع شد * مرد کشاورزی را کشف و غذا را اختراع کرد * زن غذا را کشف و رژیم غذایی اختراع شد * مرد دوستی را کشف و عشق را اختراع کرد * زن عشق را کشف و ازدواج اختراع شد * مرد تجارت را کشف و پول را اختراع کرد * زن پول را کشف و خرید کردن اختراع شد * از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد ولی زن همچنان مشغول خرید کردن است

هادی وزرین شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:17 ب.ظ http://baghebeheshteman.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد