سلام
خواستم یه داستان براتون تعریف کنم البته داستان نیست عین حقیقته خودمم شاهد ماجرا بودم اما خوندنش خالی از لطف نیست؟!
تا حالا دیدید یه کودک یه آرزو داشته باشه وقتی برآورده میشه از خوشحالی تو پوست خودش نمیگنجه اینقدر شاده که اطرافیانو هم خوشحال میشه.
کودک داستان ما همیشه آرزو داشت دو تا خرگوش داشته باشه حتی رویاهاش رو هم با خرگوش میدید.
بالاخره کودک به آرزوش رسید و یکی از اقوامشون یه جفت خرگوش به عنوان هدیه بهش داد.
خیلی خوشحال بود خیلی. فقط خرگوش هارو بغل میکرد وبوسشون میکرد میگفت انگار خواب میبینم?
از ذوقش نمیدونست چیکار کنه.
خودمم از خوشحالی کودک گریه ام گرفته بود و برام جلب بود که داشتن خرگوش واسه یه بچه یه آرزوی خیلی بزرگه .
شب نیمه شعبان که این کودک مهمان خونه خاله بود به درخواست کودک توی بهار خواب خوابیدند
و دو تا خرگوش رو هم کنار خودش خوابوند و به آسمون نگاه کرد و گفت چقدر آسمون پر ستاره است ?
خاله بهش گفت : ولی خاله جون هوا که ابریه.
گفت : ولی من ستاره ها رو میبینم .
خاله گفت : چه طوری؟
گفت : آخه من از امام زمان دو تا آرزو کردم .
خاله گفت : چه آرزویی؟
گفت: یکی اینکه خدا بهم دو تا خرگوش بده و یکی اینکه یه شب خرگوشهام پیشم بخوابند? من به آرزوم رسیدم پس آسمون پر ستاره است.
خاله گریه اش گرفت
کودک همراه رویاهاش به خواب میره.
اما نمیدونست که فردا صبحش با جنازه یکی از خرگوشهاش که در اثر خفگی مرده رو به رو میشه!
روز نیمه شعبان را به تمام مسلمونهای جهان تبریک میگم.
شاد باشید
سلام دیانا جون...
این دفعه دیگه اول شدم(چشمک)
خیلی داستان زیبایی بود خییییییییییلی دلم نمی خواد یکی از خرگوشها بمیرن:(
منم نیمه ی شعبان رو به همه تبریک می گم...
بای بای
عالی بوود ولی کاش...ممنونم بابای
سلام دوست مهربان...ممنون ازدیدارگرمت....درمورد داستان جالبی بود...عید شما هم مبارک....قربان شما...اسمونی باشی
سلام دیانا جون...خوبی؟..خیلی داستان جالبی بود...بچه ها خیلی پاک و معصومند...دلم نمی خواد بزرگ شم...
سلام دیانا جان خوبی خانمی ووداستان قشنگی بود.... حلا چرا اون خرگوش خفه شده بود؟؟؟؟ ...فعلا
می سوزم از این دو رویی نیرنگ
یک رنگی کودکانه می خواهم
ای مرگ از آن لبان خاموشت
یک بوسه ی جاودانه می خواهم
سلام دوست خوبم
داستان جالبی بود و شما هم خیلی قشنگ بیانش کردید
موفق باشی بدرود
سلام
امیدوارم خوب و خوش و سر زنده باشی همیشه
خیلی داستانه داستانی بود
بسیار بسیار خوشمان آمد
یه خواهش گنده بکنم
عزیز خواهشا لطف کن آپ میکنی خبرم کن باشه
راستی عیدت هم مبارک
سلام دوست خوبم - داستان قشنگی بود-همیشه موفق و شاد باشی
سلام دیانا جونم داستان قشنگی بود
سلام .. دنیای پاک کودکی .. آرزو های زیبا و دوست داشتننی
ممنون از یاد آوری به موقع ات
شاد باشی
ورودت رو هم به گروه مون دوباره تبریک می گم
سلام دیانا جون.
بعضی از آرزوها برآورده میشن اما نمیشه حفظشون کرد مثل اون خرگوش کوچولو.
منم نیمه ی شعیانو تبریک میگم. راستی همونطور که گفته بودی بلاگت نصفه باز شد ولی رفرش که کردمش درست شد.
یا حق.
سلام دیانا
من از طریقه میلی که به گروه زدی وارده وبلاگت شدم - به نظرم جالب اومد - راستش به نظره من خوش به حاله دختره
پیروز باشی
سلام خوبی؟ مطلب جاللبی بود.موفق باشی. یا حق
آه اگه من دوتا خرگوش داشتم میذاشتم هر جا می خوان بخوابن - منم با اونا - شاید ...
خب آسمون پرستاره پس حتماْ خوابش ...
میدونید شاید همه ی اینا رو قبلاْ خواب دیده ... شاید خدا بگه
همونطورکه میخوای به بعضی از آرزوهات برسی زود هم از دست میدی
پس چیزی روآرزوکنکه از دست ندی
یا لااقل مدت هر چند کوتاه از اون لذت ببری
میدونی شاید اون تو اون لحظه ها از همیشه یعنی از اینکه از اول زندگیش خرگوش داشته بود شادتر بوده واین مهمه
خب می بینم دوستانت روز به روز اضافه میشن ومنخوشحالم ولی این مهم که دوستانتو فراموشنکنی یاشاید...
فراموشکردی
خب آبدیت کردم- آبدیت کردم
واگرهرسوالی داشتی وهرحسی از داستانام و از خودم میخوام بی تارف بگی
خب با آرزوهایی که پایدار باشن بدرودمیگم
میدونی هیچوقت کلمه ی خداحافظی روبه زبون نمی یارم
پس بدرود
سلام خوبی نازنین
به ماهم سر بزن خوشحال میشم
سلام دیانای نازنین ترانه سرایی از دیار عاشقان هستم خوشحال میشوم با اشعارم آشنا شوی و از وبلاگم دیدن کنی در انتظار حضور آفتابی ات هستم...بدرود همیشه و در همه حال موفق باشی.
ما که کوچیدیم یه جا دیگه
آدرس جدید رو هم گذاشتم بالا
تورخدا نزن بابا بر می گردم درباره ی مطلبت نظر میدم
بااااااااااااااااااای
خدا مرگش بده دیدی نزدیک یادم بره
راستی آدرس لینک منو عوض کن
اینو بنویس
http://ma2ttta.tk
حالا باااااااااااااااااااای
سلام
چقدر قشنگ بود.تحت تاثیر قرار گرفتم.
خوش به حال اون که امام زمان بهش نظر کرد خدا کنه به ماهم نظر کنه.
از طرف وبلاگ کرجیها.
سلام دیانا جون...
ممنون که به ما سر میزنی:-*
بای بای
ارزوها یکودکان بخاطر معصومیتشان جامه عمل میپوشند وبه تححق می پیوندند.ایکاش ارزو های ما نیز مثل ارزو های کودکان تحقق یابد نه همواره در اسمان دلمان مثل بادکنک بترکند
سلام عزیزم شرمنده که آپ نمیکنم آخه با درسا درگیرم یکی دو روز دیگه سر بزنی آپ کردم
سلام..
وبلاگ زیبایی داری امیدوارم همیشه موفق باشی.خوشحال میشم اگه به وبلاگ
کوچک و حقیرانه من سر بزنی و نظرتو بدیی اگه میشه اسم وبلاگمو بذاری تو لینکت.
باتشکر از شما...عاشق
سلام
ممنون سر زدی
چاره داره که از اپ بودن خبر دار شی
davood_april ادد کنید منم ادد می کنم بعد خبر بهتون می دم
خدایش من سرم خیلی شلووغه نمی تونم سر بزنم همه
دوستانم اپ می کنند خبر نمی دن کار قالب هست واسه اونا هم باید خبر بدم
اصلا به هیچ کاری نمی رسم من
عید هم اگه تبریک نگفته بودم حالا تبریک می گم
یا حق!!!!!!
به دریا که می اندیشم بهانه ای برای جاری شدن پیدا می کنم باید بروم تا دریا راهی نیست اما... تا دریا شدن راه بسیار است
و این یعنی درد... بارانی باشی.
salam dooste aziz
khoshhalam ke vase avalin bar be in weblog miam , matlabet kheyli ghashange va man kheyli chiza azash fahmidam ,
fahmidam ke oon koodake ghese kiye , va inke nevisandash cheghadr ehsasat bozorgi dare va inke che ghadr ghablesh o shekastan
rasti baram mail bezan ye seri chize digam hast ke nemishe inja goft
movafagh bashi
چه غم انگیز!!!!!بیچاره
سلام دیانا خانم.
خیلی داستان جالبی بود.
وبلاگتون هم زیباست.
سلام...خوش به حال بچه ها...
سلام خوبی؟ مینویسم برای تو ، مینویسم از عشق و تو نیز بخوان این احساس مرا. از عشق نوشتن احساس میخواهد ، درک میخواهد ، غرور میخواهد پس با دلی پر غرور بخوان متنهای مرا.... دفتر عشق آپدیت شد و منتظر حضور سبزت هستم. شاد باشی. یا حق
kheyli ghashang bood azizam rasty up kardam bia montazeretam.....
سالهاست حس خرگوشی رو دارم که دوست و همدمش مرده...
حس خرگوشی رو دارم که دوستش رو از دست داده...
سلام خوبی..جالب بود وجالب تر اینه که حقیقت داشته...کاش همه به این زیبایی به آرزوشون برسن.. خوشحالم که خبرم کردی..منم به روزم دوست داشتی یه سرکی هم به من بزن.منتظرم بای.
سلام مرسی که بهم سر زدی بازم خوشحالم کن
در پناه حق
باز تشکر از نظراتت
نوشته هایم را در آینده قویتر خواهم کرد وسبک نوشتنم را
خب اگه هر سوالی در ذهنتان ایجاد شده وحتی اگه کمی توقلبتون سوالهایی از من و نوشته هام دارید ایمل بزنید
می دونید من اجبار به کلام رودر رو نمیکنم
که شاید تقدیر اینگکونه رقم خورده که هیچکس ناشناخته بماند
باز هم متشکر
منتظر نوشته هایم باشید و منهم منتظر نوشته هاتان هستم
بدرود